بدون عنوان
سلام نرگس جان
می دونی چقدر وقته برات چیزی ننوشتم . اصلاً وقت ندارم . تمرینهای تو هم خیلی وقت گیره واسه همین وقت نمی کنم زیاد برات چیز بنویسم . دوستای زیادی برام پیام گذاشتن ولی من نتونستم جواب بدم . از همه معذرت می خوام .
قبل از اینکه بریم مسافرت برات نوشته بودم .
خلاصه رفتیم مسافرت . همدان که رسیدیم من معده درد گرفتم . توی همه شهرها رفتم دکتر ولی فایده نداشت . خلاصه اصلاً خوش نگذشت . برگشت هم که از شمال می گذشتیم هوا بارونی بود . حتی گردنه حیران هم بارون و مه بود و ما سوار تله کابین شدیم هیچی نتونستیم ببینیم . تا خیلی وقت بعدش هم من معده در داشتم . یک ماهی می شه که بهتر شدم . روزهای ما خیلی عادی میگذره . یک هفته قبل هم ماشینمون رو فروختیم . مجبور شدیم . حالا نمی دونم توی این همای سرد چجوری هفته ای یک بار تو رو ببریم شیراز کاردرمانی . البته خدا بزرگه . شاید روزهایی که تو رو می بریم هوا خوب خوب باشه . انشاء اله .
خوشکل مامان ببخش که زیاد نمی تونم برات چیز بنویسم . تمرینهای تو مهمتره .
امروز روز دوم محرمه . دلم پر می کشه برای کربلا
انشاء اله که به حق مظلومیت امام حسین (ع) همه مریض ها شفا بگیرند .
نمی تونم بیشتر از این برات بنویسم عزیزم . فعلاً خدا حافظ .